به نام خدا...
دوباره صدای رفتن بلند شد و ما هم جهش کردیم ولی به هر بهانه خط خوردیم(بالایی میگفت فلانی باشه زیردست حذف میکرد،رایزنی میکردیم به یه زیردست دیگه میومدیم تو لیست!!نظم صد در صدی حاکمه تو ل اقدس)
گفتن سری بعد شما حتمن هستید.و ما ناراحت و امید وار
سری بعد رسید، جهیدم تماس گرفتم گفتن اومدن نمیخواد اگه باشی میگیم!دو روز تمام استرس و اضطراب ...
زنگ نزدن و رفتن ، حتی اونایی که بعد من اقدام کرده بودن!
جالب اینه که بعض اونایی که برات رفتن گرفتن دفعه قبل شورش کردن و خرابکاری و ... ولی نورچشم اند و رشتی
جالبه ما که صخره و دریا انواع توفنگ و موش ک و خم پاره و ترخیب میفهمیم ، به جرم طلبه بودن مردود میشیم(این است فرهنگ واقعی جنگ؟یا برخی اقدسیان سرشان بوی عدم تقوی و نفاق میده!)
خلاصه اونایی که فحش ناموسی بلدن و هیکل دارن رفتن - اونایی که زبون دارن رفتن - اونایی که آشنا دارن رفتن - اونایی که پیرن رفتن - اونایی که اولین بارشونه رفتن - اونایی که تخصصی ندارن رفتن و بنده همچنان به لطف دوستان سوت میزنم....
به یاد حرف های پدر و برخی اهل تجربه که از ل اقدس همیشه ناراضی بودند ، از اخلاق خاصشون یا در واقع از بی اخلاقیشون
--------
با زهم جا ماندیم ...
دل آشوب است و مضطرّ
یا مجیب المضطرین...گره وا کن از مشکلات ما
-------------------------------- جمعه هفت آبان :-----------------------------
از وقتی بچه ها رفتن شب و روزم خرابه - تو خواب هم ول کنم نیستن...خیلی احساساتی نیستم و رفقا میدونن
منتهی وقتی انسان چیزی رو که براش خیلی مهمه رو از دست میده بهم میریزه.هرچقدر هم عقل گرا باشه
منم مدرسه آدم سازی - فرصت جهاد و اون حس خوب غیر قابل توصیف رو از دست دادم...
امروز با به هم زبون افغانی صحبت کردم برام شناسنامه جور کنه به نام برادران افغانی ، تا ببینیم خدا چی میخواد
گر ببندند بروی ما دری ، یا علی گوییم ز دیوار رویم (: